رمان آن دیگری ‎

About رمان آن دیگری ‎ Android App

دانلود رمان آن دیگری
مقدمه

بسم تعالی

دخترک در زیر باران، قدم میزد و فکر می کرد و اشک می ریخت، این درد عظیم در قلبش، توانش را بریده بود.
باران هم انگار قصد جان دخترک را کرده بود که با شدت قطرات خود را به زمین و بدن دخترک می کوبید.
دخترک طاقتش به سر آمد و با زانو به زمین افتاد و اشک می ریخت، سر بلند کرد و فریاد زد.
_خداThe other novel
Introduction

in the name of God

The girl in the rain, walked and thought and tears, this massive pain in his heart, his power was cut off.
The rain had the intent to kill her with their intensity drops to the ground and hit her body.
Taqtsh she came to a head and fell to the ground with knees and in tears, raised his head and shouted.
_God