دانلود رمان فیروزه
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
قسمتی از متن رمان :
– کیش
پریا:« قبول نیست، من که گفتم بلد نیستم »
– و بالاخره ، کیش و مات
پریا:« اصلا باهات قهرم»
– قهر نکن دیگه ،تو یه فرصت مناسب بهت یاد می دم ؛ الان بیا بریم بیرون ناهار مهمون من
پریا:« باشه بریم ،مهمون تو »
از اتاق بیرون زدیم ، از مامان که تو آشپز خونه بود ، خداحافظی کردیم و بیرون رفتیم .
– چه خبر از خانواده محترم ؟
پریا:« خوب هستن خبرا پیش خودته!؟»
– منظور ! خبر چی پیش منه!؟
پریا: « خودتو نزن به اون راه فیروزه ؛ باید بگی، زود- تند- سریع»
– باشه بابا ، دست از سر کچل ما بر نمی داری که
پریا:« تو که کچل نیستی، تازه دست منم که رو سرت نیست »
– خدایا این چیه خلق کردی؟ باشه رسیدیم به رستوران بهت می گم
پریا: « بهتر نیست بریم فست فودی ؟»
– سرکار خانم خودتون سفارش کردی نریم فست فودی
پریا:« خو الان می گم بریم »
– باشه بریم
بالاخره رسیدیم ، وارد فست فودی که شدیم همه جا پر بود، با چشم دنبال جا می گشتیم،
که بالاخره پیدا کردیم، وقتی نشستیم دیدم که میز بقلی مون دو تا پسر نشستند، وای خدایا! الان غذام کوفتم می شه
– می گم پری جون… بهتر نیست غذامون رو بگیریم … بریم خونه بخوریم
پریا که سرش تو گوشیش بود ، پسرا رو ندیده بود ؛ رو کرد به من و گفت:« نه، برای چی، همین جا خوبه بابا »
اوه، حالا چطوری به این آی کیو بفهمونم
– پری من می رم سفارش می دم، چی می خوری؟
پریا:« پیتزا »
– منم پیتزا می خورم ؛ تو برو تو ماشین ، منم سفارش هارو می گیرم، سرش رو گردوندو نگاه کرد
می ام که بریم خونه ( با چشم اشاره کردم به پسرا) این جا راحت نیستم.
پریا که انگار تازه فهمیده بود سرش رو گردوند و نیشش تا بنا گوش باز شد و همون جور به من گفت:
« همین جا می خوریم، صبر کن الان من سفارش می دمNovel cyan
Genre: Romance # social #
Part of the text of the novel:
- Assassin
Fairies "is not acceptable, I said I do not know."
- Finally, checkmate
Priya: "I'll hero '
- I do not get angry, I'll teach you to brew the perfect opportunity; now let's go outside my guest room
Priya: "All right, let's go, you're a guest."
We walked out of the room, from the kitchen of your Mom's house, said goodbye and went out.
- What's a respectable family?
Fairies "are good is your's up ahead?"
- Purpose ! What about ME?
Fairies "Do not hit yourself on the way Turquoise must say, Zvd- quick Tnd-"
- Ok, Dad, we do not have the bald head that
Priya: "You're not bald, I've just not got your head."
- Oh, what is it invented? Okay we got to the restaurant I tell you
Fairies "is not the best food we Fvdy?"
- Mrs. Nariman you order your food Fvdy
Priya: "I'm good to go."
- OK let's go
Finally we arrived that we Fvdy food was everywhere, with eyes looking everywhere you looked,
Finally, we found that when we sat down I saw the moon Baqli table sat two boys, Oh God! I'm Ghzam Kvftm
- I say, not better Ghzamvn Perry's June ... we ... go home to eat
Priya that she was Gvshysh you, the boys had seen it, she turned to me and said, "No, why, here, all right, Daddy."
Oh, now how this IQ Bfhmvnm
- Perry I'd go back, what do you eat?
Fairies "Pizza"
- I eat pizza, you go to the car, I order my Harrow, his head looked Grdvndv
You have to go home (with the eyes I said to the boys) I'm not comfortable here.
Fairies realized it was as if his head Nyshsh Grdvnd and listen to the same kind of opened up and told me:
"This is where we eat, wait now, I'd order
This version of رمان فیروزه Android App comes with one universal variant which will work on all the Android devices.
If you are looking to download other versions of رمان فیروزه Android App, We have 1 version in our database. Please select one of them below to download.