رمان دروغ های صميمانه

About رمان دروغ های صميمانه Android App

نام رمان :رمان دروغ هاي صميمانه

به قلم :ماريا بارت

خلاصه رمان:
دو زن کاملا متفاوت بطور جداگانه از طرف پليس گزارش خودکشي مشکوک همسرشان رو دريافت مي کنند در حالي که پليس پرونده خودکشي مردي دو زنه را موضوعي پيش پا افتاده مي داند اما….

صفحه ي اول رمان:
هوا سرد و دلگير بود، از آن روزهاي يخ زده و خاکستري ماه دسامبر که سرما تا مغز استخوان نفوذ مي کرد و باد و باران هر جنبنده اي را از پا در مي آورد. دريا توده اي متورم و تاريک بود و امواج خروشان بعد از برخورد با صخره هاي ساحلي، چوب و خاشاک را در ساحل به جا مي گذاشتند. در اين بعد از ظهر دلگير اسکله اي ساحلي خالي بود و هوا بوي رطوبت مي داد. رطوبت و سرمايي نکبت بار.
دختري که روي اسکله مي رفت، مدت زيادي از سربازي اش نمي گذاشت و مغرورانه اونيفورمش را به تن کرده بود. او عاشق آن کت و دامن سورمه اي رنگ با دکمه هاي سياه زيبا و کلاه بدون لبه با روبانهاي خرمايي رنگ و نوشته اي سفيد و شفاف بر زمينه ي قرمز تيره ي آن بود. آن لباس باعث مي شد احساس کند فردي است مهم که به مردم مي کند و نجات دهنده است.
حالا آرزو مي کرد که شلنش را هم پوشيده بود. Novel novel sincere lie

 By Maria Barrett

Summary of the novel:
Two very different women reported separately by police suspect suicide, while his wife received a police file from the woman's suicidal man knows something trivial, but ....

The first page of the novel:
The air was cold and bleak, frozen and gray days of December, cold and wind and rain penetrates to the core of every beast of the foot in it. Mass and dark sea swells and waves after hitting the coastal cliffs, wood shavings on the beach to put here. The afternoon was sad deserted beach pier and the air smelled humidity. Humidity and cold miserable.
The girl who was on the pier, a lot of soldiers would not let her and Avnyfvrmsh proudly wore on. He loved the dark-colored coat and skirt with black buttons and a hat with no brim with beautiful ribbons and bright tan and white text on red background was dark. Clothing makes the person feel it is important that the people and Savior.
I had hoped that he was wearing Shlnsh.